۱۳۸۷ بهمن ۲۲, سه‌شنبه

به یاد او

هر از گاهی میون کار کردن،البته اگه اسمش کار کردن باشه،تو این وبها میچرخم. چند لحظه پیش عکسی بود از میدان بهارستان. البته هر کی اسم این میدان رو میشنوه یاد مجلس میفته ولی برای من ...
در زمان دبستان و راهنمایی بعضی روزها که البته کم هم نبود با مامان و هدی میرفتیم خونه خاله اونم کی؟صبح زود. باید 2 تا اتوبوس سوار میشدیم. اتوبوس ها هم که نگو شلوغ و پلوغ. هنوز از اون بنز قدیمی ها بودن. تقاطع خیابان جمهوری با کارگر یک خط سوار میشدیم بسمت بهارستان. اونجا 2 تا خط متفاوت میتونستیم سوار بشیم. یکی شون بالاتر از میدون تقریبا روبرو مجلس بود. انتهاش افسریه بود. خطی بود مرتب تر از اون یکی. دومین خط رو یادم نیست که انتهاش کجا بود ولی کمی نامنظم بود. خلاصه اون خطها هم کلی شلوغ بودن و بعد از طی 10 ایستگاه و خفه شدن از گرمای تابستون میرسیدیم خونه خاله مهربون. اولین کار این بود که من برم نون بگیرم. بعدشم فالوده. خلاصه نام بهارستان چیزی نیست برای من جز یاد آور خاله عزیزم که تابستان 87 به دیار باقی شتافت. قربونش برم...

هیچ نظری موجود نیست: