۱۳۸۸ خرداد ۸, جمعه

رضای عزیز

پس از 12 سال که از بچه های دبیرستان خبری نبود تازه از چنتایی خبر یافتن. باعث خوشحالی بود اما یک خبر خیلی بد هم بود. رضا مقصودی نماینده کلاس بود. پسر خوبی بود. با همه تعامل داشت. بعضی وقتها من کلاس آخر رو می پیچوندم ولی اون اسمم رو رد نمیکرد. کلا با مرام.
شنیدم که متاسفانه پارسال فوت کرده. خبر خیلی بدی بود. هنوز منتظرم ببینم چرا فوت کرده. یکم گیجم و شل. چه راحت میشه رخت بربست و به دیار حق شتافت.
نوبت من کی میشه.
به گمانم نزدیکه.
بوش رو دارم حس میکنم...

هیچ نظری موجود نیست: