۱۳۸۷ تیر ۲۵, سه‌شنبه

روز پدر

پارسال به اين وقت ,تقريباً, ايران بودم. پيش خانواده روز پدر.
بچه که بودم بعضي وقتا بابا رو نميديدم فقط حضورش رو حس مي كردم حتي جمعه ها بنده خدا چه قدر زحمت مي كشيد و من اصلا درکش نميکردم. کاشکي الان اون موقع ها بود اينقدر بيدار ميموندم که وقتي ميومد خونه ازش تشکر کنم ببوسمش. واي که چقدر فرصت از دست دادم امان از دست تو هامن امان...
بابا, دوست دارم.
***
اي قهرمان خسته تن و خسته جان من !
دانم تو كيستي
دانم تو چيستي
يكعمر در سراچه دلتنگ زندگي ـ
مردانه زيستي
در پيش خلق، خنده بلب داشتي ولي ـ
پنهان گريستي .
در چشم من مسيح بزرگ زمانه اي
اي مرد پاكزاد
بر جان پاك تو ـ
از من درود باد ـ
از من درود باد .

۱ نظر:

ناشناس گفت...

hamen! nakone ... shodi be ma nagofti? az in karha nakon akhar aghebat nadare vala