به آرامی آغاز به مردن میكنی
اگر سفر نكنی،
اگر كتابی نخوانی،
اگر به اصوات زندگی گوش ندهی،
اگر از خودت قدردانی نكنی .
به آرامی آغاز به مردن میكنی
زماني كه خودباوری را در خودت بكشی،
وقتی نگذاری ديگران به تو كمك كنند.
به آرامی آغاز به مردن میكنی
اگر بردهی عادات خود شوی،
اگر هميشه از يك راه تكراری بروی ....
اگر روزمرّگی را تغيير ندهی
اگر رنگهای متفاوت به تن نكنی،
يا اگر با افراد ناشناس صحبت نكنی.
تو به آرامی آغاز به مردن میكنی
اگر از شور و حرارت،
از احساسات سركش،
و از چيزهايی كه چشمانت را به درخشش وامیدارند،
و ضربان قلبت را تندتر میكنند، دوری كنی،.....
تو به آرامی آغاز به مردن میكنی
اگر هنگامی كه با شغلت، يا عشقت شاد نيستی، آن را عوض نكنی،
اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نكنی،
اگر ورای روياها نروی،
اگر به خودت اجازه ندهی كه حداقل يك بار در تمام زندگیات ورای مصلحتانديشی بروی ...
-امروز زندگی را آغاز كن !
امروز مخاطره كن !
امروز كاری كن !
نگذار كه به آرامی بميری !
شادی را فراموش نكن
....پابلو نرودا......
۲ نظر:
و اگر تمام اینها را از یاد که هیچ
در پسه فراموشی، گم شد، تکلیف چیست؟
من چه می گويم،آه... با تو اکنون چه فراموشي ها؛ با من اکنون چه نشستن ها،خاموشيهاست.
تو مپندار که خاموشی من، هست برهان فراموشی من.
ارسال یک نظر